( رزم آشوب ) ابو حرب رزم آشوب ابن زیاد الجبلی
رزم اشوب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( رزم آشوب ) رزم آشوب. [ رَ ] ( نف مرکب ) رزمجو. رزم آزموده. رزم آور. جنگ آور. ( یادداشت مؤلف ).
رزم آشوب. [ رَ ] ( اِخ ) ابوحرب رزم آشوب بن زیاد الجبلی. رجوع به شرح حال محمدبن احمد الغندجانی در معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ص 297 شود.
رزم آشوب. [ رَ ] ( اِخ ) ابوحرب رزم آشوب بن زیاد الجبلی. رجوع به شرح حال محمدبن احمد الغندجانی در معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ص 297 شود.
کلمات دیگر: