زلوف. [ زَ ] ( ع ص ) عقبة زلوف ؛ راه کوه دور و دراز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به زلوج شود.
زلوف. [ زَل ل ] ( ع اِ ) سر گوسفند. ( از دزی ج 1 ص 5 ).
زلوف. [ زَل ل ] ( ع اِ ) سر گوسفند. ( از دزی ج 1 ص 5 ).
زلوف . [ زَ ] (ع ص ) عقبة زلوف ؛ راه کوه دور و دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به زلوج شود.
زلوف . [ زَل ل ] (ع اِ) سر گوسفند. (از دزی ج 1 ص 5).