کلمه جو
صفحه اصلی

شذو

لغت نامه دهخدا

شذو. [ ش َذْوْ ] ( ع اِ ) مشک یا بوی مشک یا رنگ آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

شذو. [ ش َذْوْ ] ( ع مص ) اذیت دادن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مشک اندود کردن. ( از منتهی الارب ). خود را با مشک خوشبوی کردن. ( از اقرب الموارد ). || دانستن خبر را پس فهمانیدن آن را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

شذو. [ ش َذْوْ ] (ع اِ) مشک یا بوی مشک یا رنگ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


شذو. [ ش َذْوْ ] (ع مص ) اذیت دادن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مشک اندود کردن . (از منتهی الارب ). خود را با مشک خوشبوی کردن . (از اقرب الموارد). || دانستن خبر را پس فهمانیدن آن را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: