کلمه جو
صفحه اصلی

زلک

فرهنگ فارسی

اخگر و زغال افروخته و آتش پاره

لغت نامه دهخدا

زلک . [ زَ ل َ ] (اِ) بمعنی زلو باشد. (آنندراج ). زالو. علق . (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 35 شود.


زلک. [زَ ل َ ] ( اِ ) اخگر. زغال افروخته. آتش پاره. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 34 شود.

زلک. [ زَ ل َ ] ( اِ ) بمعنی زلو باشد. ( آنندراج ). زالو. علق. ( ناظم الاطباء ). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 35 شود.

زلک . [زَ ل َ ] (اِ) اخگر. زغال افروخته . آتش پاره . (از ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 34 شود.


دانشنامه عمومی

زلک (آلمان). زلک (به آلمانی: Selk) یک شهر در آلمان است که در اشلسویگ-فلنسبورگ واقع شده است. زلک ۸۱۱ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای آلمان


کلمات دیگر: