کلمه جو
صفحه اصلی

شذره

لغت نامه دهخدا

( شذرة ) شذرة.[ ش َ رَ ] ( ع اِ ) یک پاره زر و آن اخص از شذر است.( منتهی الارب ). یکی شذر. ج ، شذرات ، شذور. ( از اقرب الموارد ). قطعه ذهب است. پاره ای از زر. ( یادداشت مؤلف ). || مروارید ریزه. ( یادداشت مؤلف ).

شذرة. [ ش َ رَ ] ( اِخ ) ابن محمدبن احمدبن شذره. محدث است. ( منتهی الارب ). || ابوشذره زبرقان صحابی است و نامش حصین بن بدر است. ( از منتهی الارب ). || شذرةالکبیر؛ نام سلسله ای از راویان است. ( ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 345 ).

شذرة. [ ش َ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن شذره . محدث است . (منتهی الارب ). || ابوشذره ٔ زبرقان صحابی است و نامش حصین بن بدر است . (از منتهی الارب ). || شذرةالکبیر؛ نام سلسله ای از راویان است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 345).


شذرة.[ ش َ رَ ] (ع اِ) یک پاره ٔ زر و آن اخص از شذر است .(منتهی الارب ). یکی شذر. ج ، شذرات ، شذور. (از اقرب الموارد). قطعه ٔ ذهب است . پاره ای از زر. (یادداشت مؤلف ). || مروارید ریزه . (یادداشت مؤلف ).



کلمات دیگر: