کلمه جو
صفحه اصلی

رزجرد

لغت نامه دهخدا

رزجرد. [ رَ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 993 تن . آب آنجا از چشمه . محصولات عمده ٔ آن غلات و بنشن و پنبه و انگور و بادام . از آثار قدیم آنجا محل معروف به هفت چشمه در این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


رزجرد. [ رَ ج ِ ] (اِخ ) نام یکی از دیه های ساوه . رجوع به ترجمه ٔ تاریخ قم ص 116 و 140 شود.


رزجرد. [ رَ ج ِ ] ( اِخ ) نام یکی از دیه های ساوه. رجوع به ترجمه تاریخ قم ص 116 و 140 شود.

رزجرد. [ رَ ج ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین. سکنه آن 993 تن. آب آنجا از چشمه. محصولات عمده آن غلات و بنشن و پنبه و انگور و بادام. از آثار قدیم آنجا محل معروف به هفت چشمه در این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

دانشنامه عمومی

رَزجـِرد یکی از روستاهای بخش مرکزی شهر قزوین در استان قزوین است.مردم رزجرد تات زبان هستند و این روستا در زبان محلی ززی یَرد (Zeziyard) نامیده می شود.
قلعه سنگرود: این قلعه در زبان محلی به «قاله سنگه رو» (Ghala Sanga Rou) معروف است.
قلعه: دیوارهای قدیمی این قلعه که از خشت و ساروج درست شده اند هنوز پابرجا هستند و احتمالاً یکی از برج های دیده بانی فرقه اسماعیلیه (حسن صباح) می باشد.
این روستا در ابتدای سال هشتاد و پنج با جمعیتی حدود ۱۸۹۰ نفر در قالب ۴۸۴ خانوار یکی از پرجمعیت ترین روستاهای استان قزوین به شمار می رود.
این روستا در فاصله ۲۱ کیلومتری شمال شرقی شهر قزوین و در مسیر جاده الموت واقع شده است و به دلیل داشتن آب و هوای مناسب، باغچه سراهای تفریحی و کوهستانی بودن؛ پذیرای اهالی قزوین به ویژه در تعطیلات است.گردشگران و بازدیدکنندگان قلعه الموت و دریاچه اوان نیز از این روستا می گذرند.
نمای شرقی روستای رزجرد


کلمات دیگر: