حرف مشرقی
درابی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
درابی. [ دَ بی ی ] ( ص نسبی ) نسبت به دارابجرد. ( المعرب جوالیقی ص 154 ). رجوع به دارابجرد شود.
درابی. [ ] ( اِ ) حرف مشرقی. ( این لغت و معنی و لاتینی آن در یادداشتهای مرحوم دهخدا آمده است بدون شرحی ). رجوع به حرف مشرقی شود.
درابی. [ ] ( اِ ) حرف مشرقی. ( این لغت و معنی و لاتینی آن در یادداشتهای مرحوم دهخدا آمده است بدون شرحی ). رجوع به حرف مشرقی شود.
درابی . [ ] (اِ) حرف مشرقی . (این لغت و معنی و لاتینی آن در یادداشتهای مرحوم دهخدا آمده است بدون شرحی ). رجوع به حرف مشرقی شود.
درابی . [ دَ بی ی ] (ص نسبی ) نسبت به دارابجرد. (المعرب جوالیقی ص 154). رجوع به دارابجرد شود.
کلمات دیگر: