کلمه جو
صفحه اصلی

ستمگاری

فرهنگ فارسی

کار ستمگر عمل ستمگر

لغت نامه دهخدا

ستمگاری. [ س ِ ت َ ] ( حامص مرکب ) عمل ستمگار :
چار سالست کز ستمگاری
داردم بیگنه بدین خواری.
نظامی.
بجز آن هر چه بینی از خواری
باشد آن نوعی از ستمگاری.
نظامی.
رجوع به ستمکاری شود.


کلمات دیگر: