سنجیدن
در سنجیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
درسنجیدن. [ دَ س َ دَ ] ( مص مرکب ) سنجیدن :
شغل همه درسنجی داد همه بستانی
کار همه دریابی حق همه بگزاری.
شغل همه درسنجی داد همه بستانی
کار همه دریابی حق همه بگزاری.
منوچهری.
رجوع به سنجیدن شود.کلمات دیگر: