کلمه جو
صفحه اصلی

شدیده

فرهنگ فارسی

مونث شدید، شدائدجمع
( صفت ) مونث شدید جمع : شداید ( شدائد ) .
مونث شدید

لغت نامه دهخدا

( شدیدة ) شدیدة. [ ش َ دَ ] ( ع ص ) مؤنث شدید. ج ، شدائد. ( اقرب الموارد ). رجوع به شدائد شود.

شدیدة. [ ش َ دَ ] ( ع ص ) شدیده. حروف هجا را به سه قسمت ِ شدیده و رخاوه و بین الشدة و الرخوة تقسیم کرده اند و حروف شدیده هشت است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ص 353 ). به اصطلاح علم قرائت حرفی است که صوتش از مخرج او بسته شود اگر او را ساکن خوانی آواز بقوت برآید وآن همه هشت حرف است که در این دو کلمه گرد آمده است : «اجدک تقطب ». ( از غیاث اللغات ) ( از منتهی الارب ).

شدیدة. [ ش َ دَ ] (ع ص ) شدیده . حروف هجا را به سه قسمت ِ شدیده و رخاوه و بین الشدة و الرخوة تقسیم کرده اند و حروف شدیده هشت است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 353). به اصطلاح علم قرائت حرفی است که صوتش از مخرج او بسته شود اگر او را ساکن خوانی آواز بقوت برآید وآن همه هشت حرف است که در این دو کلمه گرد آمده است : «اجدک تقطب ». (از غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ).


شدیدة. [ ش َ دَ ] (ع ص ) مؤنث شدید. ج ، شدائد. (اقرب الموارد). رجوع به شدائد شود.



کلمات دیگر: