کلمه جو
صفحه اصلی

زلیق

لغت نامه دهخدا

زلیق. [ زَ ] ( ع ص ، اِ )بچه ناتمام افکنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سقطشده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زلیق. [ زُل ْ ل َ ] ( ع اِ ) شفترنگ و آن نوعی از شفتالو است ، تابان بی پشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). به فارسی شلیل گویند. ( ناظم الاطباء ). شفترنگ. شبته رنگ. شلیل. شلیر. تالانه. فرسک. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

زلیق . [ زَ ] (ع ص ، اِ)بچه ٔ ناتمام افکنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سقطشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


زلیق . [ زُل ْ ل َ ] (ع اِ) شفترنگ و آن نوعی از شفتالو است ، تابان بی پشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به فارسی شلیل گویند. (ناظم الاطباء). شفترنگ . شبته رنگ . شلیل . شلیر. تالانه . فرسک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).



کلمات دیگر: