کلمه جو
صفحه اصلی

بتل

فارسی به انگلیسی

betel nut

فرهنگ فارسی

نام طبقه دوم از هفت طبقه زمین بر طبق نظر هندوان

لغت نامه دهخدا

بتل . [ ب ِ ت َ ] (اِ) نام طبقه ٔ دوم از هفت طباق زمین بر طبق عقیده ٔ هندوان بنا به روایت بشن پران . (از ماللهند بیرونی ص 113).


بتل . [ ب ُ ت ُ ] (اِ) جُعَل . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).


بتل . [ ب َ ](ع ص ) قطع. (اقرب الموارد): عطاء بتل ؛ عطیه ٔ بی مانند یا پسین که بعد از آن عطیه ٔ دیگر نباشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ناظم الاطباء).


بتل . [ ب ُ ت ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بتیل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به بتیل شود.


بتل . [ ب َ ] (ع مص ) قطع و بتول از آن گرفته شده است . (ترجمان القرآن جرجانی ). بریدن . (از المنجد) (آنندراج ). جدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بریدن و جدا کردن چیزی از چیزی و ممتاز ساختن آن . (از ناظم الاطباء). بریدن چیزی را و جدا کردن آن را از غیر و ممتاز ساختن . (از منتهی الارب ). قطع کردن چیزی و جدا ساختن آن از چیزدیگر. (از اقرب الموارد). بَتلَة. (منتهی الارب ). تبتیل . (اقرب الموارد). و رجوع به بتلة و تبتیل شود.


بتل. [ ب ُ ت ُ ] ( اِ ) جُعَل. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ).

بتل. [ ب َ ] ( ع مص ) قطع و بتول از آن گرفته شده است. ( ترجمان القرآن جرجانی ). بریدن. ( از المنجد ) ( آنندراج ). جدا کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). بریدن و جدا کردن چیزی از چیزی و ممتاز ساختن آن. ( از ناظم الاطباء ). بریدن چیزی را و جدا کردن آن را از غیر و ممتاز ساختن. ( از منتهی الارب ). قطع کردن چیزی و جدا ساختن آن از چیزدیگر. ( از اقرب الموارد ). بَتلَة. ( منتهی الارب ). تبتیل. ( اقرب الموارد ). و رجوع به بتلة و تبتیل شود.

بتل. [ ب َ ]( ع ص ) قطع. ( اقرب الموارد ): عطاء بتل ؛ عطیه بی مانند یا پسین که بعد از آن عطیه دیگر نباشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( ناظم الاطباء ).

بتل. [ ب ُ ت ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ بتیل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به بتیل شود.

بتل. [ ب ِ ت َ ] ( اِ ) نام طبقه دوم از هفت طباق زمین بر طبق عقیده هندوان بنا به روایت بشن پران. ( از ماللهند بیرونی ص 113 ).

دانشنامه عمومی

بتل (به انگلیسی: Battal) یک منطقهٔ مسکونی در پاکستان است.
فهرست شهرهای پاکستان

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَطَلَ: باطل و بیهوده گشت
تکرار در قرآن: ۲(بار)
بریدن. اخلاص. نام پروردگارت را یاد کن و به سوی او اخلاص کن اخلاص کامل، منظور بریدن از هوای نفس و خود را به خدا مخصوص کردن است، گویند: فلانی پیوسته است، در نهایه و مفردات هست که رسول خدا «صلی اللّه علیه و آله و سلم» فرمود «لا رُهْبا نِیَّةَ وَ لا تَبَّتذلَ فِی الْاِسْلامِ» یعنی: در اسلام رهبانیت و بریدن از نکاح نیست. در قاموس گوید: بتول صفت فاطمه «علیه السلام» سیده زنان جهان است، زیرا از زنان زمان خود و زنان امّت، در فضل و دین و حسب بریده و ممتاز بود.

پیشنهاد کاربران

بتَل در گویش افغانستانی یعنی شیشه ، بطری ، بوتَل


کلمات دیگر: