کلمه جو
صفحه اصلی

حربث

لغت نامه دهخدا

حربث. [ ح ُ ب ُ ] ( ع اِ ) گیاهی است که گوسفندان چرند. تمک. بیدور. ج ، حَرابث. نباتیست از نباتهای زمین نرم. ( منتهی الارب ). یقال : اطیب اللبن ما رعی الحربث و السعدان. ( معجم البلدان ). گیاهی است دارای برگ های دراز و نرم که خود نیز برگهای ریز دارند و خوشبوی و گرم و تند است. در دوم خشک است.بوی بد را از دهان زائل کند. و قولنج و سؤهضم را سود دهد، سُدّه را باز کند و چون گوسفندش بخورد گوشت و شیر آن خوش طعم شود. موجب صداع است و کزبره مصلح آن است. بدل آن برنجاسف باشد. ( تذکره ضریر انطاکی ).

حربث. [ ح ُ ب ُ ]( اِخ ) نام فلاتی میان یمن و عمان. ( معجم البلدان ).

حربث . [ ح ُ ب ُ ] (ع اِ) گیاهی است که گوسفندان چرند. تمک . بیدور. ج ، حَرابث . نباتیست از نباتهای زمین نرم . (منتهی الارب ). یقال : اطیب اللبن ما رعی الحربث و السعدان . (معجم البلدان ). گیاهی است دارای برگ های دراز و نرم که خود نیز برگهای ریز دارند و خوشبوی و گرم و تند است . در دوم خشک است .بوی بد را از دهان زائل کند. و قولنج و سؤهضم را سود دهد، سُدّه را باز کند و چون گوسفندش بخورد گوشت و شیر آن خوش طعم شود. موجب صداع است و کزبره مصلح آن است . بدل آن برنجاسف باشد. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).


حربث . [ ح ُ ب ُ ](اِخ ) نام فلاتی میان یمن و عمان . (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: