کلمه جو
صفحه اصلی

ختونت

لغت نامه دهخدا

ختونت. [ خ ُ ن َ ] ( ع اِمص ) مصاهرت. ختونة. ختون. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به ختونة شود.

ختونة. [ خ ُ ن َ ] ( ع اِمص ) مصاهرت. ختون. خسرگانی. ( از متن اللغة ) ( از منتهی الارب ). رجوع به ختون شود. || ( مص ) ازدواج کردن مرد با زن. ( از منتهی الارب ) ( متن اللغة ). رجوع به ختون شود.

ختونت . [ خ ُ ن َ ] (ع اِمص ) مصاهرت . ختونة. ختون . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به ختونة شود.



کلمات دیگر: