رحوم . [ رَ ] (اِخ ) یکی از کسانی که با زروبابل مراجعت نمودند. (قاموس کتاب مقدس ).
رحوم
لغت نامه دهخدا
رحوم . [ رَ ] (اِخ ) یکی از آنان که عهدنامه را مهر کردند. (از قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( ع ص ) رَحْماء. ( از ناظم الاطباء ). راحم. ( از اقرب الموارد ). شتر ماده یا زنی که بعد وضع حمل بیمار رحم گردد و بمیرد، یا علتی است که در زهدان عارض شود و مانع قبول آب منی گردد، یا آنکه بزاید و سلای آن برنیاید. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). آن زن که رحمش درد کند و ناقه را نیز گویند. ( منتهی الارب ). || مشفق. ( قاموس کتاب مقدس ) ( از متن اللغة ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) یکی از کسانی که با زروبابل مراجعت نمودند. ( قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) قاضی که نامه ای به ارتخشتای پادشاه نوشت که کار تعمیر دیوارها و هیکل اورشلیم را در تأخیر اندازد. ( قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) لاوی که در مرمت حصار اورشلیم کمک کرد. ( قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) یکی از آنان که عهدنامه را مهر کردند. ( از قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) یکی از کسانی که با زروبابل مراجعت نمودند. ( قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) قاضی که نامه ای به ارتخشتای پادشاه نوشت که کار تعمیر دیوارها و هیکل اورشلیم را در تأخیر اندازد. ( قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) لاوی که در مرمت حصار اورشلیم کمک کرد. ( قاموس کتاب مقدس ).
رحوم. [ رَ ] ( اِخ ) یکی از آنان که عهدنامه را مهر کردند. ( از قاموس کتاب مقدس ).
رحوم . [ رَ ] (اِخ ) قاضی که نامه ای به ارتخشتای پادشاه نوشت که کار تعمیر دیوارها و هیکل اورشلیم را در تأخیر اندازد. (قاموس کتاب مقدس ).
رحوم . [ رَ ] (اِخ ) لاوی که در مرمت حصار اورشلیم کمک کرد. (قاموس کتاب مقدس ).
رحوم . [ رَ ] (ع ص ) رَحْماء. (از ناظم الاطباء). راحم . (از اقرب الموارد). شتر ماده یا زنی که بعد وضع حمل بیمار رحم گردد و بمیرد، یا علتی است که در زهدان عارض شود و مانع قبول آب منی گردد، یا آنکه بزاید و سلای آن برنیاید. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). آن زن که رحمش درد کند و ناقه را نیز گویند. (منتهی الارب ). || مشفق . (قاموس کتاب مقدس ) (از متن اللغة).
کلمات دیگر: