بانگ فریاد
زعقه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( زعقة ) زعقة. [ زَ ق َ ] ( ع اِ ) بانگ. فریاد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). صیحة. ( از اقرب الموارد ).
زعقة. [ زَ ق َ ] (ع اِ) بانگ . فریاد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). صیحة. (از اقرب الموارد).
دانشنامه عمومی
[زَ قَ/ قِ] (از ع ، اِ). ترس || بانگ زدن|| نعره زدن:این بگفت و زعقه ای بزد و درشورید. (نفحات الانس چ نولکشور ص 25). رجوع به «زعق» شود.
کلمات دیگر: