خثیمی . [ خ ُ ث َ ] (ص نسبی ) نسبتی است به بنی خثیم . (از انساب سمانی ).
خثیمی
لغت نامه دهخدا
خثیمی. [ خ ُ ث َ ] ( ص نسبی ) نسبتی است به بنی خثیم. ( از انساب سمانی ).
خثیمی. [ خ ُ ث َ ] ( اِخ ) ابومحمد عطأبن ابی رباح القرشی مولی بن خثیم الفهری القرشی. اسم ابی رباح «اسلم » است. مولد او به «جند»یمن بود و نشأت او بمکه اتفاق افتاد. او سیاه رنگ و اعور و لنگ بود و به آخر عمر نیز کور شد. خثیمی ازبزرگان علم و فضل تابعان بود. ( از انساب سمعانی ).
خثیمی. [ خ ُ ث َ ] ( اِخ ) ابومحمد عطأبن ابی رباح القرشی مولی بن خثیم الفهری القرشی. اسم ابی رباح «اسلم » است. مولد او به «جند»یمن بود و نشأت او بمکه اتفاق افتاد. او سیاه رنگ و اعور و لنگ بود و به آخر عمر نیز کور شد. خثیمی ازبزرگان علم و فضل تابعان بود. ( از انساب سمعانی ).
خثیمی . [ خ ُ ث َ ] (اِخ ) ابومحمد عطأبن ابی رباح القرشی مولی بن خثیم الفهری القرشی . اسم ابی رباح «اسلم » است . مولد او به «جند»یمن بود و نشأت او بمکه اتفاق افتاد. او سیاه رنگ و اعور و لنگ بود و به آخر عمر نیز کور شد. خثیمی ازبزرگان علم و فضل تابعان بود. (از انساب سمعانی ).
کلمات دیگر: