حرثی. [ ح َ رِ ] ( ص نسبی ) منسوب به حرث ، بطنی از غافق. ( سمعانی ).
حرثی. [ ح َ رِ ] ( اِخ ) عیسی بن ابی زبیر، مکنی به ابواسد. ابن ماکولا او را یاد کرده. ( سمعانی ).
حرثی.[ ح َ رَ ] ( اِخ ) محمد لبیب بن عبدالمؤمن بن لبیب مصری. حساب فرائض میدانست و میگفتند رأی خوارج داشت.
حرثی. [ ح َ رِ ] ( اِخ ) عیسی بن ابی زبیر، مکنی به ابواسد. ابن ماکولا او را یاد کرده. ( سمعانی ).
حرثی.[ ح َ رَ ] ( اِخ ) محمد لبیب بن عبدالمؤمن بن لبیب مصری. حساب فرائض میدانست و میگفتند رأی خوارج داشت.