زریقی . [ زُ رَ ] (اِخ ) شاعری بوده است . (منتهی الارب ). نام شاعری . (ناظم الاطباء). و منتسب الیه (زریق ) شاعر امی معروف بوده . (از الانساب سمعانی ).
زریقی
لغت نامه دهخدا
زریقی . [ زُ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به زریق که انتساب اجدادی است . (از الانساب سمعانی ). رجوع به زریق و ماده ٔ بعد شود.
زریقی. [ زُ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به زریق که انتساب اجدادی است. ( از الانساب سمعانی ). رجوع به زریق و ماده بعد شود.
زریقی. [ زُ رَ ] ( اِخ ) شاعری بوده است. ( منتهی الارب ). نام شاعری. ( ناظم الاطباء ). و منتسب الیه ( زریق ) شاعر امی معروف بوده. ( از الانساب سمعانی ).
زریقی. [ زُ رَ ] ( اِخ ) شاعری بوده است. ( منتهی الارب ). نام شاعری. ( ناظم الاطباء ). و منتسب الیه ( زریق ) شاعر امی معروف بوده. ( از الانساب سمعانی ).
کلمات دیگر: