رجل دحن
دحن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دحن. [ دَ ح َ ] ( ع مص ) فربه کوتاه بالا کلان شکم گردیدن. ( منتهی الارب ).
دحن. [ دَ ح ِ ] ( ع ص ) رجل دحن ؛ مرد گربز بدباطن. ( منتهی الارب ). پلید گربز خبیث. دحنة. در یک نسخه خطی مهذب الاسماء مضبوط در کتابخانه مؤلف ، الدحن و الدحیل بمعنی الخب و الخبیث. و در دو نسخه دیگر الدحل و الدحن به معنی الخب و الخبیث آمده است. رجوع به دَحِل و خب و خبیث شود. || فربه کوتاه بالای کلان شکم. ( منتهی الارب ). عظیم البطن. ( از معجم البلدان ).
دحن. [ دَ ح ِ ] ( ع ص ) رجل دحن ؛ مرد گربز بدباطن. ( منتهی الارب ). پلید گربز خبیث. دحنة. در یک نسخه خطی مهذب الاسماء مضبوط در کتابخانه مؤلف ، الدحن و الدحیل بمعنی الخب و الخبیث. و در دو نسخه دیگر الدحل و الدحن به معنی الخب و الخبیث آمده است. رجوع به دَحِل و خب و خبیث شود. || فربه کوتاه بالای کلان شکم. ( منتهی الارب ). عظیم البطن. ( از معجم البلدان ).
دحن . [ دَ ح َ ] (ع مص ) فربه کوتاه بالا کلان شکم گردیدن . (منتهی الارب ).
دحن . [ دَ ح ِ ] (ع ص ) رجل دحن ؛ مرد گربز بدباطن . (منتهی الارب ). پلید گربز خبیث . دحنة. در یک نسخه ٔ خطی مهذب الاسماء مضبوط در کتابخانه ٔ مؤلف ، الدحن و الدحیل بمعنی الخب و الخبیث . و در دو نسخه ٔ دیگر الدحل و الدحن به معنی الخب و الخبیث آمده است . رجوع به دَحِل و خب و خبیث شود. || فربه کوتاه بالای کلان شکم . (منتهی الارب ). عظیم البطن . (از معجم البلدان ).
کلمات دیگر: