کلمه جو
صفحه اصلی

حرداء

لغت نامه دهخدا

حرداء. [ ح ُ رَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حَرید.

حرداء. [ ح َ ] ( ع ص ) ستور مبتلاشده به بیماری حَرَد. ( منتهی الارب ).

حرداء. [ ح َ ] ( اِخ ) لقب بنونهشل بن حارث. ( منتهی الارب ).

حرداء. [ ح َ ] (اِخ ) لقب بنونهشل بن حارث . (منتهی الارب ).


حرداء. [ ح َ ] (ع ص ) ستور مبتلاشده ٔ به بیماری حَرَد. (منتهی الارب ).


حرداء. [ ح ُ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَرید.



کلمات دیگر: