( خثرمة ) خثرمة. [ خ َ رَ م َ ] ( ع مص ) بی وقوف گردیدن در کار و نتوانستن.( ناظم الاطباء ). خُرق در کار. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ).
خثرمة. [ خ ِ رِ م َ ] ( ع اِ ) سربینی و طرف آن. ( از ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ) . ج ، خَثارِم. ( معجم الوسیط ). || مغاکچه لب زیرین. ( ناظم الاطباء ). الدائرة وسط الشفة العلیاء ( از معجم الوسیط ) . || کلمه ای در حِثْرِمَه است. رجوع به حثرمه شود. || سکوت از ترس. ( ناظم الاطباء ).
خثرمة. [ خ ِ رِ م َ ] ( ع اِ ) سربینی و طرف آن. ( از ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ) . ج ، خَثارِم. ( معجم الوسیط ). || مغاکچه لب زیرین. ( ناظم الاطباء ). الدائرة وسط الشفة العلیاء ( از معجم الوسیط ) . || کلمه ای در حِثْرِمَه است. رجوع به حثرمه شود. || سکوت از ترس. ( ناظم الاطباء ).