کلمه جو
صفحه اصلی

خبیبه

لغت نامه دهخدا

خبیبة. [ خ َ ب َ ] (ع اِ) خرقه که از جامه بیرون کنند و بر دست و مانند آن بندند. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). ج ، خبائب . || گوشت بدرازا بریده و تنگ کرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، خبائب . || شکم وادی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، خبائب .


( خبیبة ) خبیبة. [ خ َ ب َ ] ( ع اِ ) خرقه که از جامه بیرون کنند و بر دست و مانند آن بندند. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). ج ، خبائب. || گوشت بدرازا بریده و تنگ کرده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ج ، خبائب. || شکم وادی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، خبائب.


کلمات دیگر: