کلمه جو
صفحه اصلی

رخ سپر

فرهنگ فارسی

که روی خود سپر سازد

لغت نامه دهخدا

رخ سپر. [ رُ س ِ پ َ ] ( ص مرکب ) که روی خود سپر سازد. که رخ چون سپر دارد :
مرد آن باشد که پیش تیغ تو
چون آینه جمله رخ سپر گردد.
خاقانی.


کلمات دیگر: