کمر بستن
خبیره شدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خبیره شدن. [ خ َ رَ / رِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کمربستن. مهیا شدن. || بهم آوردن. || جمع شدن. ( از ناظم الاطباء ) :
ز شهروز لشکر خبیره شدند
بزرگان بی مر پذیره شدند.
ز شهروز لشکر خبیره شدند
بزرگان بی مر پذیره شدند.
فردوسی.
کلمات دیگر: