مخفف رخ افروختن
رخ فروختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رخ فروختن. [رُ ف ُ ت َ ] ( مص مرکب ) مخفف رخ افروختن :
تو به بادام و پسته رخ مفروز
هیچ گنبد نگه ندارد گوز.
تو به بادام و پسته رخ مفروز
هیچ گنبد نگه ندارد گوز.
سنایی.
و رجوع به رخ افروختن و روی افروختن شود.کلمات دیگر: