بد رفتاری کردن ستم کردن
زشتی کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زشتی کردن. [ زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جور کردن. ستم کردن. بدی کردن. بدرفتاری کردن. سوء معامله : قتیبه با آل مهلب بسیار زشتی ها کرده بود و ایشان را مطالبت کرده و مالهای بسیار گرفته. ( ترجمه طبری بلعمی ).
مکن ای روی نکو، زشتی با عاشق خویش
کز نکورویان زشتی نبود فرزاما.
شود بیشتر با تو مان مهربانی.
مکن ای روی نکو، زشتی با عاشق خویش
کز نکورویان زشتی نبود فرزاما.
دقیقی.
تو هرچند زشتی کنی بیش بر ماشود بیشتر با تو مان مهربانی.
منوچهری.
رجوع به زشت ، زشتی و دیگر ترکیبهای این کلمه شود.کلمات دیگر: