روی گشاده بی حجاب یا بمجاز بشاش متبسم خندان مقابل عبوس .
رخ گشاده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رخ گشاده. [ رُ گ ُ دَ/ دِ ] ( ن مف مرکب ) روی گشاده. بی حجاب. || بمجاز، بشاش. متبسم. خندان. مقابل عبوس :
در عطا رخ گشاده شو چو سحر
که بود چون عطیه دیگر.
در عطا رخ گشاده شو چو سحر
که بود چون عطیه دیگر.
مکتبی.
کلمات دیگر: