کلمه جو
صفحه اصلی

زرور

فرهنگ فارسی

داروئی که روشنایی چشم بیفزاید و از تسامع است داروی چشم

لغت نامه دهخدا

زرور. [ زُ ] ( ع اِ ) ج ِ زر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ زِرّ،گویک گریبان و جز آن. ( آنندراج ). رجوع به زر شود.

زرور. [ زُ ] ( اِ ) داروئی است که روشنائی چشم بیفزاید و این تسامع است از خدمت امیرشهاب الدین کرمانی. ( شرفنامه منیری ). داروی چشم. ( حاشیه دیوان خاقانی چ عبدالرسولی ص 97 ) :
تیره چشمان روان ریگ روان را در زرور
شاف شافی هم ز حصرم هم ز رمان دیده اند.
خاقانی ( دیوان ایضاً ).

زرور. [ زُ ] (اِ) داروئی است که روشنائی چشم بیفزاید و این تسامع است از خدمت امیرشهاب الدین کرمانی . (شرفنامه ٔ منیری ). داروی چشم . (حاشیه ٔ دیوان خاقانی چ عبدالرسولی ص 97) :
تیره چشمان روان ریگ روان را در زرور
شاف شافی هم ز حصرم هم ز رمان دیده اند.

خاقانی (دیوان ایضاً).



زرور. [ زُ ] (ع اِ) ج ِ زر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ زِرّ،گویک گریبان و جز آن . (آنندراج ). رجوع به زر شود.


دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: