کلمه جو
صفحه اصلی

زعبه

لغت نامه دهخدا

زعبة. [ زُ ب َ ] (ع اِ) پاره ای از مال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


( زعبة ) زعبة. [ زَ / زُ ب َ ] ( ع مص ) دادن و بریدن برای کسی پاره ای از مال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). زعب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به زعب شود.

زعبة. [ زُ ب َ ] ( ع اِ ) پاره ای از مال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

زعبة. [ زَ / زُ ب َ ] (ع مص ) دادن و بریدن برای کسی پاره ای از مال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زعب . (ناظم الاطباء). رجوع به زعب شود.



کلمات دیگر: