( حرص آوری ) حریصی آزمندی .
حرص اوری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( حرص آوری ) حرص آوری. [ ح ِ وَ ] ( حامص مرکب ) آزور شدن. حریص شدن :
بدگمانی کردن و حرص آوری
کفر باشد نزد خوان مهتری.
بدگمانی کردن و حرص آوری
کفر باشد نزد خوان مهتری.
مولوی.
کلمات دیگر: