حربگه. [ ح َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) حربگاه :
در حربگه پیمبر ما معجزی نداشت
از معجزات خویش قویتر ز قوتش.
به هر حربگه بر یمین محمد؟
صعبتر از معرکه حملت است.
از میل طفیلیان به مهمانی.
در حربگه پیمبر ما معجزی نداشت
از معجزات خویش قویتر ز قوتش.
ناصرخسرو.
که اِستاد با ذوالفقار مجردبه هر حربگه بر یمین محمد؟
ناصرخسرو.
حربگه مرد سخندان بسی صعبتر از معرکه حملت است.
ناصرخسرو.
میل تو به حربگه فزون بیننداز میل طفیلیان به مهمانی.
ابوالفرج رونی.