فرودی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
انحطاط تنزل .
منسوب به فرود
لغت نامه دهخدا
فرودی. [ ف ُ ] ( حامص ) سراشیب بودن. سرازیری : و به یک سو از آن میل نکند سراشیب از بهر فرودی. ( التفهیم ).
- فرودی مایه .رجوع به مدخل فرودی مایه شود.
- فرودی مایه .رجوع به مدخل فرودی مایه شود.
فرهنگستان زبان و ادب
{cadential} [موسیقی] منسوب به فرود
کلمات دیگر: