کلمه جو
صفحه اصلی

شنگار

فرهنگ فارسی

گیاهی است خاردار، برگهایش سیاه وسرخ تیره، ستبر

لغت نامه دهخدا

شنگار. [ ش َ ] ( اِ ) گیاهی است که بیخش سطبرو برگش سیاه می باشد و به سرخی مائل است ، معرب آن شنجار است و به عربی شجرةالدم خوانند. ( از برهان ) ( از جهانگیری ) ( از رشیدی ) ( از آنندراج ). معرب آن شنجار است. ( منتهی الارب ) ( از انجمن آرا ). نباتی است برگ آن مزغب خشن تیزاطراف و خاردار مایل به سیاهی و رنگ آن در تابستان سرخ میشود و رنگ چوب آن مثل رنگ خون که دست را به لمس رنگین میسازد. ( از فرهنگ نظام ). کحلاء. حمیراء. رجل الحمام. خالوما. خس الحمار. تانیست. انقلیا. قالقس. رجل الحمار. اباحلسا. فیلیوس. ( از یادداشت مؤلف ) ( از تاج العروس در لغت شنجار ). چوب خو. ( الابنیه عن حقایق الادویه ). شنگار المصنوعة؛ لحام الذهب است. ( فهرست مخزن الادویه ): خس الحمار؛ شنگار که نباتی است. ( منتهی الارب ). هوه چوبه. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

گیاهی خاردار با برگ هایش سیاه یا قرمز تیره و ریشۀ سبز، خالوما.

دانشنامه عمومی

شنگار (Alkanna) سرده ای از گیاهان علفی شامل ۵۰ گونه در تیرهٔ گاوزبان (Boraginaceae) است که بومی اروپا، مدیترانه و باختر آسیا هستند.
شنگار کوهستانی (Alkanna frigida)
شنگار جهرمی (Alkanna leptophylla)
شنگار برگه دار (Alkanna bracteosa)
شنگار کرکی (Alkanna trichophila)
در فارسی در قدیم آن را چوب خو و هوه چوه نیز می نامیدند.
شنگار در ایران ۵ گونه یک ساله و چندساله دارد از جمله:

فرهنگستان زبان و ادب

[علوم و فنّاوری غذا] ← رنگ شَنگار


کلمات دیگر: