نظارت بر محیط یا صحنه یا دستگاه ازطریق نمایشگر
پایش
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
پایِش به معنی نظارت است و منظور از آن هشیاری از وضعیت یک سامانه یا پدیده از راه مشاهده دگرگونیهایی است که ممکن است با گذر زمان در آن سامانه یا پدیده رخ دهد. امروزه پایش در بسیاری از زمینهها کاربرد دارد، بهویژه در شبکههای همگانی، صنعتی و جغرافیایی. برای نمونه در برخی از کشورها برای شبکههای آبهای زیرزمینی یک شبکه پایش بنیاد شدهاست.برای نمونه برخی از واحدهای صنعتی حساس از جمله نیروگاهها بخشی به نام «سامانه پایش کنترل اطلاعات» دارند در برخی از شهرهای آلوده جهان نیز ایستگاههای پایش کیفیت هوا ایجاد شدهاست. برای محلی که پایش در آن انجام میشود واژه پایشگاه بهکار رفتهاست.
حراست، نگهبانی، نگاهداری، مراقبت، مواظبت، نگرش، پاسداری، نظارت. (دیده بانی - ارزیابی)
پایِش به معنی نظارت است و منظور از آن هشیاری از وضعیت یک سامانه یا پدیده از راه مشاهده دگرگونی هایی است که ممکن است با گذر زمان در آن سامانه یا پدیده رخ دهد. واژه پایش در علوم جغرافیایی پاییدن و بررسی کردن معنی میشود و ممکن است در علوم مختلف معانی مختلفی داشته باشد. برای مثال در علم اقتصاد پایش نیز به معنی نظارت کردن و در علم روانشناسی به معنای مراقبت معنا میشود. پایش یا Monitoring می تواند به عنوان مراقبت (Watching)، پیگیری (Tracking)، یا بررسی (Checking) چیزی بنابر دلیل خاصی تعریف شود. در بند 7.6 استاندارد ایزو 9001:2008، پایش شامل فعالیت های مشاهده (Observation) و نظارت (Supervision) می شود. پایش با اندازه گیری کردن متفاوت می باشد بطوریکه پایش می تواند شامل اندازه گیری (Measurement) یا آزمایش (Testing) در فواصل زمانی به ویژه با هدف تنظیم و کنترل باشد. در حالیکه اندازه گیری به مفهوم فرآیند تعیین کمیت ها، مقادیر یا ابعاد فیزیکی است. دقت شود که پایش با استفاده از «وسایل پایش» یا همان Devices انجام می شود و اندازه گیری با استفاده از «تجهیزات اندازه گیری» یا همان Equipments صورت می گیرد.
پایش وضعیت
پایش (پزشکی)
پایش رسانه ها
پایش قلبی: ارزیابی امواج الکتریکی قلب
پایش تنفسی:
پایش همودینامیک: شامل ثبت فشار سیستولیک و دیاستولیک و ضربان قلب
پایش قند خون
پایش عصبی: ارزیابی مکرر پارامترهای عصبی شامل فشار داخل مغزی، یا ثبت امواج مغزی توسط الکتروآنسفالوگرام
فرهنگستان زبان و ادب
پیشنهاد کاربران
اسم از مصدر پاییدن به علاوه ی ضمیر شخصی یا پیوسته ( ش )
این واژه از این کنایه می آید: یارو ( مأمور ) دوباره پایش وا شد به این مغازه>>>>یعنی مأمور نظارتی که بسیار دقیق بود و مو را از ماست بیرون می کشید!
نظارتی، نگهبانی، حراستی، مواظبتی، مراقبتی - سرپرستی، رهبری - کِشیکی ( واژه ای ترکی ) ، دیده بانی!
مثال: پایش مردمی>>>>> یعنی نظارت همگانی مردم
پایِش: نظارتی، نگهبانی و. . . >>>>> پای: از مصدر پاییدن و پسوند - ِ ش
می توان به جای یکی از معنای واژه ی فرانسوی ( کنترل ) استفاده شود!
توضیحات:
واژۀ «پائیدن» معانی متفاوتی را دارا می باشد ولی در واژۀ «پایش» معانی زیر مورد نظر می باشند:
حراست کردن. نگاهبانی کردن. نگهبانی کردن. نگاه داشتن. حفظ کردن. مواظب بودن. مراقب بودن. مراقبت کردن. نگریستن. پاس داشتن. چشم برنداشتن. در نظر داشتن. ( منبع: لغتنامۀ دهخدا )
"مرا فرهنگ و نیکونامی آموز
مرا پاینده باش از بد شب و روز" ( ویس و رامین، فخرالدین اسعد گرگانی )
مثال:
"ﭘﺎﻳﺶ ﻣﺴﺘﻤﺮ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻩ ﻛﺴﺐ ﺍﻃﻼﻉ ﺍﺯ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺍﺳﺖ. " ( منبع: پیک آموزش، معاونت آموزشی و امور دانشگاهی وزارت بهداشت )
به انگلیسی: monitoring, governing