کلمه جو
صفحه اصلی

بازخورد

فارسی به انگلیسی

feedback

فارسی به عربی

تعلیقات

مترادف و متضاد

feedback (اسم)
باز خورد

فرهنگ فارسی

بازگرداندن بخشی از نشانک/ سیگنال خروجی افزاره به ورودی آن


دانشنامه عمومی

بازخورد (آلبوم). «بازخورد» آلبومی از راش است که در سال ۲۰۰۴ میلادی منتشر شد.


دانشنامه آزاد فارسی

بازخورد (رایانه). بازخورد (رایانه)(Feedback)
(یا: پس خوراند؛ فیدبَک) بازگشت بخشی از خروجییک سیستمبه همان سیستم، به گونه ای که این بار به عنوان ورودیسیستم تلقی گردد. عمل بازخورد در یک سیستم اغلب آگاهانه انجام می شود اما گاهی اوقات نیز ندانسته صورت می گیرد. در الکترونیک، از بازخوردبرای نظارت، کنترلو تقویت مداراستفاده می شود.

بازخورد (زیست شناسی). بازخورد (زیست شناسی)(feedback)
در زیست شناسی، اصطلاح رایج بازخوردزیستی. پیامد ناشی از یک فرآیند، براثر عملکرد فرآیندی دیگر، است.

فرهنگستان زبان و ادب

{feedback} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] بازگرداندن بخشی از نشانک/ سیگنال خروجی افزاره به ورودی آن

پیشنهاد کاربران

واکنش نشان دادن به یک کنش.

بازتاب

فیدبک
نظرات و دیدگاه هایی که پیرامون موضوعی خاص مطرح می گردند و صاحب اثر که نظرات درباره ی آن مطرح می شوند، از این نظرات در جهت بهبود کار خود بهره می گیرد.

فیدبک

رمز شناسی
روانشناسی

ارزیابی اصلاحی

بازیافت

واکنش، عکس العمل

جوابی هرچند کوتاه و فارق از خوشایند یا ناخوشایند بودن ان به مطلبی یا موضوعی که برایمان مهم و سوال برانگیز بوده .


انعکاس رفتارهای مختلف از دیدگاههای مختلف، که به فرستنده امکان ارزیابی و فرصت ریکاوری پیام خود را میدهد


کلمات دیگر: