( اسم صفت ) پالنده پالاینده: ناخن پال
قریه ای است به یک فرسنگ و نیمی میانه جنوب و مشرق گله دار و در قدیم قصبه بلوک گله دار بود
قریه ای است به یک فرسنگ و نیمی میانه جنوب و مشرق گله دار و در قدیم قصبه بلوک گله دار بود
طناب یا بافۀ سیمی ستبری که با آن شناور را در بندر میبندند یا مهار میکنند
پال . (اِ) ریسمان است و از این مرکب است پالدم یعنی رسنی که در دم اسب کنند. (فرهنگ رشیدی ). || (نف مرخم ) پالاینده ، چنانکه در ناخن پال .
پال . (اِخ ) قریه ای است به یک فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق گله دار و در قدیم قصبه ٔ بلوک گله دار بود.
(گنابادی) کندن، حفاری، جست و جو.