اتش خوار
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( آتش خوار ) شتر مرغ
( آتشخوار ) ( اسم ) ۱ - خورند. آتش فرو برند. آتش به حلق . ۲ - حرام خوار رشوه خوار. ۳ - شتر مرغ ( چه او را خورند. آتش دانند. ) ظلیم نعامه . ۴ - سمندر قفس .
( آتشخوار ) ( اسم ) ۱ - خورند. آتش فرو برند. آتش به حلق . ۲ - حرام خوار رشوه خوار. ۳ - شتر مرغ ( چه او را خورند. آتش دانند. ) ظلیم نعامه . ۴ - سمندر قفس .
فرهنگ معین
( آتشخوار ) ( ~. خا ) (اِمر. ) ۱ - خورندة آتش . ۲ - شترمرغ . ۳ - کنایه از: آدم .
لغت نامه دهخدا
( آتش خوار ) آتش خوار. [ ت َ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) آتش خواره. شترمرغ. نعامه. ظلیم. اشترمرغ. || ( نف مرکب ) مجازاً، سخت ستمکار :
ببَرَد آب عالم ابرار
مدحت پادشاه آتش خوار.
خسرو است و سوز دل وز ذوق عالم بیخبر
مرغ آتش خواره کی لذت شناسد دانه را.
ببَرَد آب عالم ابرار
مدحت پادشاه آتش خوار.
سنائی.
در بعض فرهنگها معنی سمندر نیز به این کلمه داده و دو بیت ذیل را شاهد آورده اند : خسرو است و سوز دل وز ذوق عالم بیخبر
مرغ آتش خواره کی لذت شناسد دانه را.
امیرخسرو دهلوی.
مرغ آتش خواره جز اخگر نخواهد دانه را.عرفی.
و این سهوی است ، چه سمندر مرغ نیست و مراد این دو شاعر از مرغ آتش خوار وآتش خواره همان نعامه و ظلیم است.فرهنگ عمید
( آتش خوار ) ۱. خورندۀ آتش.
۲. ویژگی جانوران افسانه ای که آتش در دهان داشتند.
۳. (اسم ) شترمرغ. &delta، زیرا قدما آن را خورندۀ آتش می دانستند.
۴. [قدیمی، مجاز] ظالم، ستمکار، حرام خوار.
۵. ویژگی هر چیز مقاوم در برابر آتش.
۲. ویژگی جانوران افسانه ای که آتش در دهان داشتند.
۳. (اسم ) شترمرغ. &delta، زیرا قدما آن را خورندۀ آتش می دانستند.
۴. [قدیمی، مجاز] ظالم، ستمکار، حرام خوار.
۵. ویژگی هر چیز مقاوم در برابر آتش.
فرهنگستان زبان و ادب
آتش خوار
{fire boat} [حمل ونقل دریایی] نوعی قایق، دارای تجهیزات آتش نشانی
{fire boat} [حمل ونقل دریایی] نوعی قایق، دارای تجهیزات آتش نشانی
پیشنهاد کاربران
آتش مهار کن
آتش خوردن ، غم عشق خوردن
روی بسته پرستشی می کرد
آب می داد و آتشی می خورد
معنی بیت : دختر با حجاب و پوشیده روی، خدمت می کرد و در حالی که به مهمان آب می داد از طرفی از آتش عشق نیز می سوخت و غم می خورد
روی بسته پرستشی می کرد
آب می داد و آتشی می خورد
معنی بیت : دختر با حجاب و پوشیده روی، خدمت می کرد و در حالی که به مهمان آب می داد از طرفی از آتش عشق نیز می سوخت و غم می خورد
کلمات دیگر: