کلمه جو
صفحه اصلی

مغاره


مترادف مغاره : زاغه، شکفت، غار، کهف، مغار

فارسی به انگلیسی

cave, den

cave


فارسی به عربی

مدفن

مترادف و متضاد

cave (اسم)
سوراخ، غار، غول، مغاره، کاو، مجوف کردن

cavern (اسم)
غار، غول، مغاره، حفره، گودال، حفره زیرزمینی، چال

زاغه، شکفت، غار، کهف، مغار


فرهنگ فارسی

( اسم ) مغار : [ در بعضی مواضع بی دینان بمغاره ها - که در میان کوهها و دره های بلند بود - بنرد بان بالا رفته بودند . ] ( ظفر نامه یزدی . چا . امیر کبیر ۲۸٠ : ۲ ) جمع : مغارات مغاور .
سوراخ در کوه غار

فرهنگ معین

(مُ رِ ) [ ع . مغارة ] (اِ. ) نک مغار.

لغت نامه دهخدا

مغاره . [ م َ رَ ] (ع اِ) غاری که در کوه باشد. (غیاث ). غار. (ناظم الاطباء). مغارة. کهف . غار. مغار. ج ، مغاور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): در مغاره ٔ دزدان به جای پدر بنشست و عاصی شد. (گلستان ). در بعضی مواضع بی دینان به مغاره ها که در میان کوهها و دره های بلند بود به نردبان بالا رفته بودند. (ظفرنامه ٔ یزدی ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود. || گودال ژرف و سرداب و مغاک و خندق . (ناظم الاطباء). || به معنی جای غارت کردن ، چرا که اسم ظرف از غارت هم درست می توان شد. (غیاث ).


مغارة. [ م َ رَ / م ُ رَ ] (ع اِ) سوراخ در کوه . (مهذب الاسماء). غار. مغار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل و مغار و غار شود.


مغارة. [ م ُ غارْ رَ ] (ع مص ) کم شدن شیر شتر. (تاج المصادر بیهقی ). کم گردیدن شیر ناقه . غرار.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کمی در هر چیز. (منتهی الارب )(آنندراج ). || کم شیر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کاسد شدن بازار. (تاج المصادر بیهقی ). ناروا گردیدن بازار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به دهان خورش دادن قمری ، ماده ٔ خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


( مغارة ) مغارة. [ م َ رَ / م ُ رَ ] ( ع اِ ) سوراخ در کوه. ( مهذب الاسماء ). غار. مغار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ماده قبل و مغار و غار شود.

مغارة. [ م ُ غارْ رَ ] ( ع مص ) کم شدن شیر شتر. ( تاج المصادر بیهقی ). کم گردیدن شیر ناقه. غرار.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کمی در هر چیز. ( منتهی الارب )( آنندراج ). || کم شیر شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کاسد شدن بازار. ( تاج المصادر بیهقی ). ناروا گردیدن بازار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به دهان خورش دادن قمری ، ماده خود را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مغاره. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) غاری که در کوه باشد. ( غیاث ). غار. ( ناظم الاطباء ). مغارة. کهف. غار. مغار. ج ، مغاور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): در مغاره دزدان به جای پدر بنشست و عاصی شد. ( گلستان ). در بعضی مواضع بی دینان به مغاره ها که در میان کوهها و دره های بلند بود به نردبان بالا رفته بودند. ( ظفرنامه یزدی ). و رجوع به ماده بعد شود. || گودال ژرف و سرداب و مغاک و خندق. ( ناظم الاطباء ). || به معنی جای غارت کردن ، چرا که اسم ظرف از غارت هم درست می توان شد. ( غیاث ).

فرهنگ عمید

= غار١

غار١#NAME?


دانشنامه عمومی

مغاره (مسیحیت). مغاره یا تابلوی ولادت یک نمایشگاه دینی است که ویژه ایام کریسمس بوده و در آن عناصر مختلف صحنه ولادت عیسی را بازسازی می کنند.در میان مسیحیان لبنان که از نخستین گروندگان به مسیحیت هستند، بازآفرینی صحنه ولادت از درخت کریسمس نیز مهم تر و سنتی تر بوده و نوعی رقابت در میان افراد برای تزئین و برپایی آن وجود دارد. در ایام کریسمس هر خانواده مسیحی تلاش می کند تا تابلوی ولادت زیباتری با استفاده از عناصری مانند عروسک در منزل خود برپا کند. مسیحیان لبنان معتقدند که آغلی که عیسی در آن به دنیا آمد درون یک غار بوده است. عناصر مهم مغاره شخصیت هایی مانند عیسی در گهواره، مریم و یوسف نجار و همچنین الاغ و گاو هستند.

پیشنهاد کاربران

عبادت در غار و شکافهای کوه

پرستشگاه کوچک در کوه


کلمات دیگر: