مترادف معدی : مربوط به معده، گوارشی
معدی
مترادف معدی : مربوط به معده، گوارشی
فارسی به انگلیسی
gastric, stomachic
gastric, gastro-
فارسی به عربی
عربی به فارسی
واگير , مسري , واگيردار , عفوني , فاسد کننده
مترادف و متضاد
مربوط به معده، گوارشی
فرهنگ فارسی
تجاوز کننده
لغت نامه دهخدا
معدی . [ م َ دی ی ] (ع ص ) ستم دیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هو معدی علیه ؛ او ستم دیده است . (ناظم الاطباء).
معدی . [ م ِ / م َ ] (ص نسبی ) هر چیز منسوب به معده . (ناظم الاطباء). منسوب به معده : عصیر معدی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معدی. [ م ُ ] ( ع ص ) مسری و سرایت کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : چون عضوی از اعضای مردم به بیماری معدی چون آکله و جدری وجذام یا از زهر مار متألم و متأثر گردد از برای سلامت مهجت و ابقای بقایای اعضای آن عضو را اگرچه شریف بود به قطع و حرق علاج فرمایند. ( سندبادنامه ص 78 ).
معدی. [ م َ دی ی ] ( ع ص ) ستم دیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). هو معدی علیه ؛ او ستم دیده است. ( ناظم الاطباء ).
معدی. [ م ُ دا ] ( ع اِ ) مالی عنه معدی ؛ یعنی تجاوزی نیست از برای من به سوی غیر آن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معدی. [ م ُ ع َدْ دی ] ( ع ص ) تجاوزکننده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
معدی . [ م ُ ] (ع ص ) مسری و سرایت کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : چون عضوی از اعضای مردم به بیماری معدی چون آکله و جدری وجذام یا از زهر مار متألم و متأثر گردد از برای سلامت مهجت و ابقای بقایای اعضای آن عضو را اگرچه شریف بود به قطع و حرق علاج فرمایند. (سندبادنامه ص 78).
معدی . [ م ُ دا ] (ع اِ) مالی عنه معدی ؛ یعنی تجاوزی نیست از برای من به سوی غیر آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معدی . [ م ُ ع َدْ دی ] (ع ص ) تجاوزکننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).