کلمه جو
صفحه اصلی

افراه

فارسی به انگلیسی

doctrines, tenet

فارسی به عربی

مذهب

فرهنگ فارسی

طعامی است بجهت محبوسان پزند

لغت نامه دهخدا

افراه. [ اَ ] ( اِ ) طعامی است که بجهت محبوسان پزند. ( برهان ) ( آنندراج ). طعامی که ازبرای محبوسان پزند. ( لغت فرس ) ( اوبهی ). طعامی است مخصوص محبوسین در زندان. ( شعوری ). طعامی که در میان محبوسان و زندانیان توزیع کنند. ( ناظم الاطباء ).

افراه. [ اِ ] ( ع مص ) بچه ٔزیرک آوردن ناقه. ( آنندراج ). بچه زیرک آوردن شتران ماده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بنده زیرک بدست آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

افراه . [ اَ ] (اِ) طعامی است که بجهت محبوسان پزند. (برهان ) (آنندراج ). طعامی که ازبرای محبوسان پزند. (لغت فرس ) (اوبهی ). طعامی است مخصوص محبوسین در زندان . (شعوری ). طعامی که در میان محبوسان و زندانیان توزیع کنند. (ناظم الاطباء).


افراه . [ اِ ] (ع مص ) بچه ٔزیرک آوردن ناقه . (آنندراج ). بچه ٔ زیرک آوردن شتران ماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بنده ٔ زیرک بدست آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

طعامی که برای زندانیان ترتیب دهند و میان آنان توزیع کنند.


کلمات دیگر: