ابن ابی الطخمائ شاعریست
طخیم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
طخیم. [ طَ ] ( ع اِ ) گوشت خشک که به سیاهی زند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
طخیم. [ طُ خ َ ] ( اِخ ) ابن ابی الطخماء. شاعری است. ( منتهی الارب ).
طخیم. [ طُ خ َ ] ( اِخ ) ابن ابی الطخماء. شاعری است. ( منتهی الارب ).
طخیم . [ طَ ] (ع اِ) گوشت خشک که به سیاهی زند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طخیم . [ طُ خ َ ] (اِخ ) ابن ابی الطخماء. شاعری است . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: