جمع طخفه است
طخاف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
طخاف . [ طِ ] (ع ص ، اِ) ابر تُنک که ازخلال آن آسمان دیده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر تُنک که آسمان ورای آن دیده شود. (منتخب اللغات ).
طخاف . [طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طخفة. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طخاف. [ طَ ] ( ع ص ، اِ ) ابر تُنک بالارفته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ابر دور از زمین. ( مهذب الاسماء ). ابر بلند. ( منتخب اللغات ).
طخاف. [ طِ ] ( ع ص ، اِ ) ابر تُنک که ازخلال آن آسمان دیده شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ابر تُنک که آسمان ورای آن دیده شود. ( منتخب اللغات ).
طخاف. [طِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طخفة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
طخاف. [ طِ ] ( ع ص ، اِ ) ابر تُنک که ازخلال آن آسمان دیده شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ابر تُنک که آسمان ورای آن دیده شود. ( منتخب اللغات ).
طخاف. [طِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طخفة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
طخاف . [ طَ ] (ع ص ، اِ) ابر تُنک بالارفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر دور از زمین . (مهذب الاسماء). ابر بلند. (منتخب اللغات ).
کلمات دیگر: