فثیمون. [ ] ( معرب ، اِ ) به یونانی ، لیمو. ( فهرست مخزن الادویه ).
فثیمون. [ ] ( اِخ ) ابن کلاب. رجوع به ابن کلاب شود.
فثیمون. [ ] ( اِخ ) ابن کلاب. رجوع به ابن کلاب شود.
فثیمون . [ ] (اِخ ) ابن کلاب . رجوع به ابن کلاب شود.
فثیمون . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی ، لیمو. (فهرست مخزن الادویه ).