کلمه جو
صفحه اصلی

عتمه

فرهنگ فارسی

حصنی است در کوههای وصاب از نواحی زبید

لغت نامه دهخدا

( عتمة ) عتمة. [ ع َ ت َ م َ ] ( ع اِ ) سه یک اول از شب بعد از غیبت شفق. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و گفته شده است وقت نماز عشاء. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || باقی مانده شیر که بعد از دوشیدن فرودآرد به پستان یا شیر که وقت عتمه فراهم آرد. ( منتهی الارب ). بقیة اللبن یفیق بها النعم تلک الساعة. ( اقرب الموارد ). || تاریکی شب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( مص ) بازگشتن شتران از چراگاه وقت شام. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عتمة. [ ع ُ ت ُ م َ ] ( اِخ ) حصنی است در کوههای وصاب از نواحی زبید. ( معجم البلدان ).

عتمة. [ ع َ ت َ م َ ] (ع اِ) سه یک اول از شب بعد از غیبت شفق . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و گفته شده است وقت نماز عشاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || باقی مانده ٔ شیر که بعد از دوشیدن فرودآرد به پستان یا شیر که وقت عتمه فراهم آرد. (منتهی الارب ). بقیة اللبن یفیق بها النعم تلک الساعة. (اقرب الموارد). || تاریکی شب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (مص ) بازگشتن شتران از چراگاه وقت شام . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).


عتمة. [ ع ُ ت ُ م َ ] (اِخ ) حصنی است در کوههای وصاب از نواحی زبید. (معجم البلدان ).



کلمات دیگر: