( مصدر ) غذا خوردن خورش ساختن .
غذا کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غذا کردن. [ غ ِ / غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خوردن. خورش کردن :
غم تو کرده به دل خوردن محبان خوی
ندیده ایم که آتش غذا کند آتش.
غم تو کرده به دل خوردن محبان خوی
ندیده ایم که آتش غذا کند آتش.
درویش واله هروی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: