( فتخة ) فتخة. [ ف َ خ َ / ف َ ت َ خ َ ] ( ع اِ ) انگشتری کلان که در دست و پا کنند. ( منتهی الارب ). حد فاصل انگشتان سبابه و ابهام انگشتری نقره بی نگین است ، و اگر در آن نگین باشد خاتم است. ج ، فَتَخ ، فُتوخ ، فَتَخات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فتخه
لغت نامه دهخدا
فتخة. [ ف َ خ َ / ف َ ت َ خ َ ] (ع اِ) انگشتری کلان که در دست و پا کنند. (منتهی الارب ). حد فاصل انگشتان سبابه و ابهام انگشتری نقره ٔ بی نگین است ، و اگر در آن نگین باشد خاتم است . ج ، فَتَخ ، فُتوخ ، فَتَخات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: