کلمه جو
صفحه اصلی

اباق

لغت نامه دهخدا

اباق . [ اِ ] (ع مص ) گریختن بنده از مولی بی سببی . بگریختن . (تاج المصادر بیهقی ). بگریختن بنده . (زوزنی ). گریز. گریزپائی .


اباق . [ اُب ْ با ] (ع ص ، اِ) اُبَّق . ج ِ آبِق و اَبوق . گریختگان . گریزندگان .


اباق. [ اِ ] ( ع مص ) گریختن بنده از مولی بی سببی. بگریختن. ( تاج المصادر بیهقی ). بگریختن بنده. ( زوزنی ). گریز. گریزپائی.

اباق. [ اُب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) اُبَّق. ج ِ آبِق و اَبوق. گریختگان. گریزندگان.

اباق. [ اَب ْ با ] ( ع ص ) گریزپا. گریزنده. ( ربنجنی ).

اباق . [ اَب ْ با ] (ع ص ) گریزپا. گریزنده . (ربنجنی ).



کلمات دیگر: