پاتیله
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - دیگ دهن فراخ حلواپزان . ۲ - دیگ ( مطلقا ) .
طنجیره پاتیل خرد
طنجیره پاتیل خرد
لغت نامه دهخدا
پاتیله. [ ل َ/ ل ِ ] ( اِ ) طنجیره. ( فرهنگ اسدی ). لوید. پاتیل خرد. پاتیلچه. فاثور. ( منتهی الارب ). طنجره. ( اوبهی ). طنجیر. تیان. پاتله. هیطله. دیگ حلواپزان :
خایگان تو چو کابیله شده ست
رنگ او چون کون پاتیله شده ست.
خایگان تو چو کابیله شده ست
رنگ او چون کون پاتیله شده ست.
طیان مرغزی.
کلمات دیگر: