( صفت ) نیکی کننده محسن : (( بهر کار با هر کسی داد کن . زیز دان نیکی دهش یاد کن . ) )
نیکی دهش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نیکی دهش. [ دِ هَِ ] ( ص مرکب ) نیکی کننده. محسن. ( فرهنگ فارسی معین ). معطی الخیر. ( یادداشت مؤلف ) :
یکی طاس می بر کفش برنهاد
ز یزدان نیکی دهش کرد یاد.
فلک را گذر بر نگین تو باد.
ز دادارنیکی دهش کرد یاد.
بدان پرورش عالم آباد کرد.
یکی طاس می بر کفش برنهاد
ز یزدان نیکی دهش کرد یاد.
فردوسی.
ز نیکی دهش آفرین بر تو بادفلک را گذر بر نگین تو باد.
فردوسی.
سر نامداران زبان برگشادز دادارنیکی دهش کرد یاد.
فردوسی.
به نیکی ز نیکی دهش یاد کردبدان پرورش عالم آباد کرد.
نظامی.
پیشنهاد کاربران
نیکی کننده
کلمات دیگر: